تولد ربایی
دخترم، نورچشمم از لحظه ای که متولد شده ای من معنای واقعی خوشبختی را با تو و در کنار تو
فهمیدم، دخترم خدا تو را به من هدیه داد و من واهمه دارم از اینکه لایق هدیه ای این چنین باارزش
نباشم نگاهت آن قدر دلنشین و آرام بخش است که گاه احساس می کنم در گوشه ای از بهشت
نشسته و نظاره گر بزرگ شدن تو هستم دخترم کلمات از بیان احساس من نسبت به تو قاصرند اما
بدان هر روز که می گذرد عظمت پروردگار را در وجود نازنین تو بهتر می توانم درک کنم و سعی می کنم
امانتدار و نگهدار خوبی برای فرشته ای باشم که هدیه خداست.
امشب تولد خاله شهلا بود ولی تو اصلا اجازه ندادی حتی خاله شهلا شمعش رو فوت کنه و می گفتی تبلد منه و خلاصه به زور برای خودت تولد گرفتی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی