پارک با آندیا
امیدوارم با هر برگ زردی که از درخت جدا می شه
یکی از غم هات کم بشه و با هر قطره بارونی که
می باره یه شادی به زندگی قشنگت اضافه بشه
آندیا جونم اینم یک پارک دیگه که من و تو با خانوده ام رفتیم و دایی حمید به تو می گفت آندیا کجا بریم تو گفتی نان و پنیر که منظورت لونا پارک خودمون بود و بعد از شام هم رفتیم مراسم جشنواره تابستانی که عمو حمید برنامه اجرا می کرد که تو خیلی ذوق کرده بودی امیدوارم همیشه شاد و خندان باشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی