آندیا جونمآندیا جونم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

دخترمن آندیا

آندیا در دومین شب یلدای زندگی

1392/11/1 13:52
نویسنده : مامان عاطفه
198 بازدید
اشتراک گذاری

 

                               

سی ام آذره و یک  شب زیبا

یه  شب بلند به اسم شب یلدا

شب شب نشینی و شادی و خنده

شبی که واسه ی همه خیلی بلنده

همه ی اهل خونه خوشحال و خندون

آجیل و شیرینی و میوه  فراوون

شب قصه گفتن و یاد قدیما

قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما

شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره

جای پاییز رو زمستون می گیره

ننه سرما باز دوباره برمی گرده

کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده

شب یلدای سال ٩٢ ما خونه مامان جون بودیم و خیلی هم خوش گذشت بخصوص به تو چون همه فامیلها اونجا بودن بخصوص دوست تو لنا الهی قربون دستات بشم اونشب تا بهت می گفتم عکس بگیریم دستات رو می دادی بالا و اینجوری ژست می گرفتی

 

اینجا هم عزیزکم رفتی قبض تلفن مامان جون رو پیدا کردی و نشسته بودی املا می نوشتی

 

  

اینم آخر مراسم که تو دیگه وارفته بودی ولی چون انار دوست داشتی نمی تونستی ازش بگذری البته نا گفته نماند که تو از ساعت ١١ اینجوری تلاش می کردی بخوابی ولی یک و نیم نیمه شب موفق شدیم تو رو بخوابونیم اونم با صدتا مشقت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پارسا
14 بهمن 92 10:16
عاطی چرا انقد تو عکس بالا قمگینی
مامان عاطفه
پاسخ
الهی قربونت برم نمی دونم شاید عکاس ازم بدون آمادگی عکس گرفته دوما عمه جان غمگین نه قمگین نوزده شدی